مازح
مصطفی مازح جوانی 20 ساله بود که در گینه به دنیا آمد.پدرش برای او هم شناسنامه گینه ای و هم شناسنامه فرانسه (گینه از مستعمرات فرانسه است) می گیرد.مصطفی در سنین خردسالی به همراه خانواده به ساحل عاج مهاجرت می کند.و در آنجا به مدرسه می رود.پدرش متولد روستای طیرفلسین در جنوب لبنان است.سال 66 خانواده به لبنان باز می گردند و مصطفی در کنار پدر مشغول کشاورزی می شود.
مصطفی مازح جوانی 20 ساله بود که در گینه به دنیا آمد.پدرش برای او هم شناسنامه گینه ای و هم شناسنامه فرانسه (گینه از مستعمرات فرانسه است) می گیرد.مصطفی در سنین خردسالی به همراه خانواده به ساحل عاج مهاجرت می کند.و در آنجا به مدرسه می رود.پدرش متولد روستای طیرفلسین در جنوب لبنان است.سال 66 خانواده به لبنان باز می گردند و مصطفی در کنار پدر مشغول کشاورزی می شود.
مصطفی از همان سنین نوجوانی و زمانی که در آفریقا بود با انقلاب اسلامی و اندیشه های امام خمینی آشنا می گردد.مادرش در این باره می گوید: «با این که او کوچکترین فرزندم بود، برای من همچون یک دوست نزدیک و صمیمی به حساب می آمد. گروه های عرب مقیم در آفریقا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، فاصله زیادی با اسلام و تعالیم آن داشتند. با وجود این که مکانی که در آن زندگی می کردیم، دور از فضای مذهبی بود، ولی مصطفی ذره ای از اسلام و تعالیم روح بخش آن فاصله نگرفت. وی همواره به فتواها و بیان‌های امام خمینی (ره) دل می‌سپرد، عشق شدیدی به امام (ره) داشت و عکس های ایشان را در خانه نصب کرده بود و از مقلدان سرسخت ایشان به شمار می‌رفت. آشنایی مصطفی با این اندیشه‌ها از طریق دوستان و مطالعه آثار ایشان بود و هنگامی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، او به دقت همه مسایل انقلاب را دنبال می کرد. هنگامی که او از رحلت امام خمینی(ره) آگاه شد، اندوه فراوانی وجود او را فرا گرفت و پس از گذشت دو ماه از رحلت ایشان، همچنان نتوانست فراق یار را تحمل کند و در راه تحقق دستور امام به شهادت رسید. هنگامی که امام (ره) درگذشت، مصطفی احساس خاصی داشت و همواره علاقمند بود تا در راه او گام بردارد.»
تاریخ شهادت دو ماه بعد از رحلت امام اما نه در لبنان که آن زمان درگیر جنگ با اسرائیل بود بلکه در لندن.
این فتوای امام 25 بهمن 67 یعنی دو هفته بعد از چاپ رمان آیات شیطانی چهارمین کتاب داستانی سلمان رشدی،مبنی بر مهدورالدم بودن این نویسنده هندی الاصل تبئه انگلیس است.حکمی که نه به دلیل ارتداد رشدی بلکه به دلیل توهین آشکار به پیامبر و شخصیت های صدر اسلام صادر شده بود. صدور این حکم تبعات بسیاری را در پی داشت.از عذر خواهی سوری خود رشدی(که با پاسخ کوبنده حضرت امام مواجه می شود: سلمان رشدى اگر توبه کند و زاهد زمان هم گردد، بر هر مسلمان واجب است با جان و مال تمامى همّ خود را به کار گیرد تا او را به دَرک واصل گرداند.) گرفته تا خروج سفرای اروپایی در اعتراض به فتوا از تهران.(البته بحث سر این حکم و کتاب زیاد است که مجال پرداختن به آن اکنون نیست.اما برای مطالعه مقاله ای مفید را اینجا گذاشته ام.)
پس از رحلت امام خمینی و زمانی که ایران در شوک از دست دادن بنیانگذار جمهوری اسلامی بود مازح برای ترور سلمان رشدی کمر می بندد و تصمیم می گیرد تا با شناسنامه فرانسوی خود به لندن برود.قبل از سفر به انگلیس به منطقه «جبل الصافی» می رود و در آنجا با فراگیری آموزش های نظامی با طرز کار مواد منفجره آشنا می گردد.وی در وصیت نامه خود خطاب به امام چنین می نویسد: «با یاد تو هر دولت و مرامی را که مقابل اسلام بایستد ،نابود خواهیم کرد . سعادتمندند کسانی که تو را شناختند … سعادتمندند کسانی که از راه تو پیروی کردند .سعادتمندند کسانی که به کلام تو گوش فرا دادند . و سعادتمندند کسانی که به نام جمهوری اسلامی شما پرچم اسلام را برافراشتند . ای امام عزیز … همانا من با تو پیمان می بندم که همیشه در راه روشن تو خواهم بود و تحت اوامر نائب بر حقت سید علی خامنه ای ، بر این راه روشن باقی خواهم ماند .
فرمایشات او فرمایشات تو خواهد بود . فکر و اندیشه او همان فکر و اندیشه تو و نظرات او همان نظرات تو خواهد بود . به درستی که تو شجاعت را به او آموختی و ما الان سرباز او هستیم ،همانگونه که امر فرمودی. باقی خواهیم ماند بر این جمهوری اسلامی ، جمهوری اسلامی والایی که برای حضرت مهدی (عج) ولی عصر زمان است . ای امام مهدی … آه ای آقای من ،ای فریادرس و نجات دهنده من . آیا نمی بینی که چه حوادثی رخ می دهد … شهدایی که بر زمین می افتند ...»
مرداد 68: دو بمب هتل « بورلی هاوس » لندن را ویران می کند.هتلی که محل استقرار سلمان رشدی بود.
مازح به هر نحوی که بود خود را به لندن می رساند و با استقرار در هتل از رفت و آمدهای سلمان رشدی آگاه می گردد.اما انفجار زمانی صورت می گیرد که سلمان رشدی در هتل نبود.پدرش می گوید:«آن گونه که ادعا می کنند، در هتل زن خدمتکاری بوده که مصطفی ازاو درباره رفت و آمدهای سلمان رشدی سوال می کند و متاسفانه آن زن حساس می شود و به دستگاههای اطلاعاتی انگلستان خبر می دهد که یک جوان عرب که چند پاسپورت هم دارد، در اینجاست که درباره سلمان رشدی سوال می کند. او در آن هتل برای چهار روز اتاقی گرفته بود. روز سوم، روز عملیات بوده است . بر اساس شناسایی های او سلمان رشدی در آن روز به هتل می آمد و در طبقات بالای هتل اقامت داشت. متاسفانه آن گونه که می گویند انفجاری در اتاق مصطفی رخ می دهد که به شهادت خود او می انجامد.»
انفجاری که طبق برنامه نبود.عده ای براین باورند که انگلیسی های بی پدر با صحنه سازی وی را شهید کردند.و این فرضیه با توجه به آموزش هایی که مصطفی در بیروت فراگرفته بود دور از ذهن نیست.بقایای بدن مازح پس از هشت ماه و با پیگیری های فراوان خانواده به لبنان منتقل می گردد و در روستای پدریش به خاک سپرده می شود.
...کسی که منتظر ماندن کسان ننشست
و عهد یاری مولای خویش را نشکست
وکاش خون تو مازح درون رگ ها بود
و کاش مثل تو صدها غیور، این جا بود
...دلم برای تو تنگ است مصطفی مازح
حیات بی تو چه ننگ است مصطفی مازح شعر از صادق شهبازی
_________________________________________________
ایشان از شهدای بزرگی هستند که گمنام مانده اند
خدا خیرتان دهاد
یاعلی